loading...
به سوی نور
behrooz بازدید : 334 پنجشنبه 13 فروردین 1394 نظرات (4)
اژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".
 
پاسارگاد: «اى رهگذر هر که هستى و از هر کجا که بیایى مى دانم سرانجام روزى بر این مکان گذر خواهى کرد. این منم، کوروش، شاه بزرگ، شاه چهارگوشه جهان، شاه سرزمین ها، برخاک اندکى که مرا در برگرفته رشک مبر، مرا بگذار و بگذر.»
تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می رسد که برای چند نسل بر انشان, در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سنگ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده است. بنیاد‌گذار دودمان هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰می‌زیسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هردوت, گزنفون, و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس, و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هردوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هردوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد.
 
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده‌ی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه‌ی ددان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست."
آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. لذا آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم".
کوروش در دربار کمبوجیه خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت.
هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد بوسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط آشنا در تاریخ 1394/01/29 و 0:01 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت کاربر محترم behrooz
انتخاب خوبی داشتید که در رابطه با زندگانی کوروش بزرگ مطلبی انتخاب و ارائه کردید . قطعاً انسانها هر چه در طول تاریخ موثرتر و مهمتر باشند ، اقوال متفاوت و متناقض تری در رابطه با آنها به وجود می آید که یکی از ریشه های این اقوال ، همان مساله ای است که کاربر محترم behnam ذکر کردند . تصور می شود که آنچه کوروش بزرگ را چنین در تاریخ ایران و بلکه تاریخ جهان برجسته و تاثیرگذار کرده ، نحوه ی تفکر و نحوه ی کشورداری وی می باشد . جناب کوروش به اتفاق اغلب تاریخ نویسان ( از هرودوت بزرگ که ظاهراً میانه ی خوبی نیز با کوروش نداشته است تا مسعودی در مروج الذهب و ویل دورانت در تاریخ تمدن و حتی در سده معاصر توسط مفسران بزرگ قرآنی ) از وی به عنوان چهره ای بزرگ و تاثیرگذار ترسیم شده است . مهمترین جنبه ی این تاثیرگذاری ( همان طور که در متن کاربر محترم behrooz ) به صورت اشاره وار آمد ، \" آزاد گذاشتن عقیدتی تمامی ممالکی بود که وی تسخیر می کرد و این یعنی ارج نهادن به فکر و اندیشه بشر . تاثیر کوروش بزرگ تا حدی است که یادگارهایی از این بزرگمرد تاریخ هم اکنون نیز در سازمان ملل متحد به یادگار حفظ شده است . شاید اسکندر مقدونی نیز پس از سقوط تخت جمشید و امپراطوری هخامنشیان ، خواست ذره ای از تدبیر کوروش بزرگ را در کشورگشایی خود داشته باشد ولی خیلی زود ، به خوی اصلی خود بازگشت و نشان داد که \" بزرگ بودن \" شرایطی دارد و ذات خاصی را می طلبد .
در مورد وجه تسمیه نام کوروش ، یکی از نظریه ها همانست که در این متن آمده است ، یعنی کوروش به معنای \" خورشیدوار \" ولی شخصاً این نظریه را دور از واقعیت می دانم زیرا در لفظ قدیم ایران ، خورشید را \" خور \" یا \" هور \" می خواندند و برگشت خورشید به \" کور \" کمی غریب می نماید . در لغت نامه دهخدا نیز کوروش ( به معنای یک صفت و نه به عنوان وجه تسمیه کوروش بزرگ ) به معنای \" نابینا \" یا \" مانند فرد کور \" ( کور + وَش ) آمده است . ذکر اسامی مختلف در کتب تاریخی از جمله \" کوراش \" ، \" سایروس \" و \" کِی رُش \" نیز نشان می دهد که کلمه کوروش از \" خورشیدوار \" قابل برداشت نمی باشد . همچنین به دلیل ریشه عیلامی کلمه کوروش ، احتمال برداشت معنی \" خورشیدوار \" از آن کمتر می شود . شاید وجه تسمیه نزدیکتر برای این نام ، \" کورلوش \" باشد که نزدیکی بیشتری با زبان عیلامی داشته و به معنای \" جهانگیر \" می باشد ( کورو به معنای دنیا و لوش یا لوشا به معنای سیلاب ) . به هر حال شاید درگیر کردن موضوع کوروش بزرگ به وجه تسمیه ایشان ، حاشیه ای بر متن باشد در حالی که متن ، در واقع خصائص بسیار نیک و انسانی جناب کوروش می باشد . ضمناً در خصوص تاریخ تولد و وفات ایشان ، اعداد ذکر شده مربوط به قبل از میلاد مسیح می باشد که در متن نیامده است . همچنین شایسته است که منبع مطلب نیز در متن آورده شود .
ضمن تشکر مجدد از کاربر محترم behrooz برای انتخاب و ارائه این موضوع جالب ، پیشنهاد می شود در خصوص خصائص ، آیین و مرام کشورداری این انسان بزرگ در مطالب بعدی با تفصیل بیشتری صحبت شود تا انشاالله متون بعدی همچون متن حاضر از غنای لازم برخوردار باشند .
با آرزوی توفیق

این نظر توسط معصومه در تاریخ 1394/01/26 و 23:59 دقیقه ارسال شده است

با سلام

داستان زندگی بسیار جالبی بود .

من به شخصه احترام زیادی برای کوروش کبیر قائل هستم . عملکرد و سخنان این شخص بزرگ قابل احترام است .

از شما واقعا سپاسگزارم که این مطلب تاریخی و در عین حال جالب و خواندنی را ارسال نمودید . ای کاش مطلب به این خوبی به تصویر یا تصاویری مزین شده بود.


با تشکر

این نظر توسط shadi در تاریخ 1394/01/25 و 16:15 دقیقه ارسال شده است

باتشکرازشما
متاسفانه کورش کبیر،درخارج ازکشورمان معروف تراست تادرداخل
جای بسی تاسف است که چنین مردبزرگی درکشورزادگاهش،مهجوربماند
متشکرم که یاداین بزرگمرد رازنده نمودید

این نظر توسط behnam در تاریخ 1394/01/24 و 17:41 دقیقه ارسال شده است

متن خوب و متفاوتی بود. البته اگر از لحاظ نگارشی و ظاهری کمی روی آن بیشتر تامل میشد بسیار با ارزش تر میشد.
متاسفانه جبهه های فکری و عقیدتی همیشه و در همه جا تلاش می کنند تا افراد بزرگ و مشهور را هم جبهه نشان دهند که این موضوع باعث شکل گرفتن شایعات متفاوتی حول آن افراد می شود. البته منظور، متن شما نبود! این امر به طور کلی در همه جا وجود دارد.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 363
  • کل نظرات : 1138
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 98
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 461
  • باردید دیروز : 259
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,625
  • بازدید ماه : 4,164
  • بازدید سال : 21,070
  • بازدید کلی : 453,831