loading...
به سوی نور
ashena بازدید : 497 جمعه 10 آبان 1392 نظرات (8)

 نمونه این موضوع ، کره ماه است که در اساطیر ملل به عنوان نیرویی مرموز و ناشناخته ( و شاید با موجودات عجیب تر و ناشناخته تر در آن ) مطرح شده است به طوری که " سومه " ( خدای گیاهان و خوراک ) در عقاید هند باستان همان اسطوره ماه است و همچنین است وضعیت " بدر " و " هلال " ماه که در اساطیر ، ناشی از نفرین " دکشه " ( پدر زن ماه ! ) یا دو نیم شدن ماه به دست " شیوا " است ولی با توسعه دانش ، امروزه علاوه بر آشکار شدن دلایل علمی برای وضعیت بدر و هلال برای ماه و به تاریخ پیوستن این اساطیر در باره ماه ، بشر روی این " خدای اساطیری " قدم نیز گذاشته و شاید تا چند ماه یا چند سال دیگر ، تور تفریحی ماه گردی روزانه نیز برپا شود . همچنین است اعتقادات بس قویتر در باره خورشید که در اساطیر یونان ، خدای روشنایی ( هلیوس که نام خورشید و هلیوم نیز از آن مشتق شده است ) با ارابه خود ، آن را در هر روز از مشرق به مغرب می برد و دوباره صبحی دیگر و سفری دیگر . در اساطیر ملل ، انبوهی از خدایگان که هر یک ناشی از " احترام یا ترس بشر از یک مفهوم یا موجود غریب و ناشناخته است " به چشم می خورد مانند اساطیر یونان که در آن ،  خدای جنگ ( کریتوس و مارس ) ، خدای دریاها ( پوسیدون ) ، خدای خدایان ( زئوس ) ، خدای دوزخ ( هادس ) ، خدای آتش ( ولکان که اصطلاح ولکانو به معنای آتش فشان نیز از همین ریشه است ) ، خدای زیبایی ( ونوس ) ، خدای عقل و خرد ( میترا ) و دهها و صدها خدایگان و موجود ساخته ذهن بشر وجود دارد . در این اساطیر ، هرکول ( هراکلیوس ) به عنوان اولین و تنها بشری است که به مقام خدایی می رسد ، اطلس تایتانی است که کره زمین را بر دوش گرفته است ، پرومتئوس فرشته ای است که مورد علاقه و لطف خدای خدایان ( زئوس ) بوده ولی به دلیل آموزش استفاده از آتش به انسان ، مورد خشم وی قرار گرفت ، سربریوس سگ سه سری است که تحت فرمان هادس بر دوزخ نگهبانی می کند ، آراخنه زن بافنده ای است که با خشم خدایان روبرو شده و به صورت عنکبوتی مسخ شده است ( و حتماً به همین دلیل است که عنکبوت ، بافنده حرفه ای است ! ) . انواع اسامی و القاب مانند آرگونات ، کایرون ، اورانوس ، آفرودیته ، آشیل ، ایکاروس ، کرونوس ( خدای زمان و هم خانواده کلمه کرونومتر ) ، اِروس و ... در اساطیر یونان ، فنگ هوانگ ، هولی ژینگ ، کیلین ، پانگو ( خدای خدایان و آفریننده جهان ) ، نیان و ... در اساطیر چین ، آناهیتا ، اژدرهاک ( ضحاک ) ، هما ، سیمرغ و ... در اساطیر ایران و دورگا ، ناراسیما ، شیوا ، ویشنو و ... در اساطیر هند نیز وجود دارد که هر یک بیانگر آرزوها ، بیمها ، امیدها و ناشناخته های جهان از دید بشر در دوران باستان است . سوالی که در اینجا پیش می آید اینست که آیا می توان مرز مشخص و دقیقی برای علم ( یافته های سیستماتیک بشر ) و اسطوره متصور بود و به عبارت دقیقتر ، آیا بشر امروز از اسطوره خلاصی یافته و اسطوره ها با تمامی جلوه ها و نمودهای خود ، از جامعه بشری و از تفکر انسانی رخت بربسته است ؟ سوالی است بس دشوار با پاسخی دشوارتر . دشوار از آن نظر که اگر سوال شود که آیا علم ، خود به اسطوره تبدیل شده است ، چه پاسخی می توان داد ؟ مرز میان علم و اسطوره چیست ؟ چه میزان از یافته های " علمی " بشر ، با اسطوره آمیخته است و در حالت کلی تر و در حوزه باورها ، چه میزان از " باورهایمان " با اسطوره و مشتقات آن ( مانند تابو و توتم البته به شکلهای مدرن ) تلفیق شده است ؟ اگر علم را همان " دانش سیستماتیک " بنامیم ( که علوم تجربی تنها بخشی از آن خواهد بود ) ، تا چه میزان از یافته های علمی مبتنی بر اسطوره های ذهنی و در حقیقت تابوهای ذهنیمان هستند ؟ به عنوان مثال ، مگر نه اینست که پذیرش غیرمنحنی بودن زمین منجر به این نتیجه در هندسه شده است که " کمترین فاصله میان دو نقطه ، خط راست است " و این موضوع برای قرنها و بلکه هزاران سال ، تابویی برای دانشمندان ریاضی بود ولی با گذشت زمان ، بشر مجبور به ترک این باور و پذیرش " منحنی بودن سطح زمین و فضا " و در نتیجه پذیرش این گزاره شد که " نزدیکترین فاصله میان دو خط ، یک منحنی و دورترین فاصله ، یک خط راست است " ؟ . نمونه دیگر آنست که مطابق آنچه در تاریخ آمده است ، در قرون وسطی برای دانستن تعداد دندانهای اسب ، به جای شمارش آنها به تحلیل احادیث و روایات در مورد تعداد دندانهای اسب می پرداختند . پس اگر برای آگاهی از تعداد دندانهای اسب به شمارش آن بپردازیم ، کاری علمی انجام داده ایم و اگر منتظر دستور از " خدای شمارش " یا " خدای دندانها " یا هر خدای ساختگی دیگر باشیم تا تعداد دندانها را برایمان ابلاغ نمایند ، دچار تابو و اسطوره شده ایم . اسطوره ، خود نمونه ای از تابو است و برای نقد اسطوره ، باید به بررسی تابوها در زندگی بشر امروز پرداخت . تابو از یک طرف معنای " مقدس " و از طرف دیگر معنای " حریم ممنوعه " دارد ( یعنی هر چه در ذهن انسان به تابو تبدیل شود ، اولاً بسیار مقدس و محترم است و ثانیاً انکارناپذیر بوده و حریمی است که بحث در باره آن ممنوع است ) . اساطیر نیز مقدس بوده ، دارای حریم ممنوعه بوده اند . آن چه در اینجا می توان گفت اینست که اساطیر ، مشهورترین قربانیان تابویی بشر هستند ( یعنی مشهورترین تابوهایی هستند که برچسب تابویی بر آنها زده شده است ) ولی تابوهای بیشماری در عقاید ، باورها و انگاره های امروزین بشر وجود دارد که بسیار بیش از اساطیر ، بر نحوه تفکر بشر تاثیر داشته و به دلیل ظاهر آراسته آنها ، بس خطرناکتر از گذشته و تفکر اسطوره ای هستند . واقعیت اینست که بسیاری از باورهای روزمره زندگیمان ، ماهیت تابو دارند . از دیدگاه اینجانب ، هر باوری در زندگی که " مقدس " و بحث در باره آن " ممنوع " باشد ، خاصیت تابویی داشته و مذموم است . پس مخالفت یا موافقت با امری ، فی نفسه تابو نیست بلکه " نحوه و مبنای " مخالفت و موافقت ، تعیین کننده تفکر علمی یا اسطوره ای ( تابو ) می باشد . اگر مخالفت یا موافقت با هر پدیده ای ، بر اساس اصل " تقدس " و " ممنوعیت " باشد ، با تفکر اسطوره ای مواجه خواهیم بود و اگر مخالفت یا موافقت بر مبنای استدلال و بر پایه نظم فکری و منطقی باشد ، با تفکر علمی مواجه خواهیم بود . برای مثال ، اگر ایده موافقان و مخالفان اینترنت ( به عنوان یک پدیده کاملاً نوین ) بر مبنای استدلالات منطقی و علمی ( سیستماتیک و استدلالی ) باشد ، با " موافقت یا مخالفت علمی " مواجه هستیم ولی اگر موافقت یا مخالفت با پدیده اینترنت بر پایه انگاره های مقدس و حریم ممنوعیت استدلالی باشد ( یعنی موافقت صرفاً بر پایه موافقت محض و نه استدلالی و مخالفت نیز بر پایه مخالفت محض و نه استدلالی باشد ) ، با نگرش اسطوره ای در مورد این پدیده ( اینترنت ) مواجه خواهیم بود اما اگر همانند شمارش دندانهای اسب در مثال پیش گفته ، به شمارش مزایا و معایب این پدیده ( اینترنت ) و راهکارهای تقویت مزایا و کاهش معایب آن بپردازیم ، شیوه علمی ، منطقی و استدلالی را پذیرفته ایم . دلیل دارم که خدایمان نیز با وجود نگرش اسطوره ای و تابویی بسیاری از دینداران به او ، شیوه علمی و استدلالی را می پسندد و به این شیوه توصیه می کند ، آنجا که فرمود : " لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِه عِلم " ( پیرو چیزی که به آن آگاهی ندارید نباشید ) . این یعنی مرز میان اسطوره ( تابو ) و علم . پس خدایمان نیز خدایی علمی ، منطقی و استدلالی است . مهم اینست که هر چیز ( دقیقاً هر چیز ) را استدلالی پذیرفته یا رد کنیم و مطمئن باشیم که با این شیوه ، خدای خود را به درستی اطاعت کرده ایم . معتقدم که حتی اگر باورهای مقدس و جزمی خود را به صورت استدلالی رد کنیم ( که در تصور عام ، باید انتظار عذاب الیم در این خصوص داشته باشیم ) ، بسیار بهتر از آنست که آنها را به صورت اسطوره ای بپذیریم . به عبارت دیگر رد استدلالی اسطوره ها و باورهای تابویی ما بسیار مناسبتر از پذیرش اسطوره ای آنها ( بدون استدلال و بدون دانش ) است . از آنجا که آسمان در تعبیر علمی آن ، همان فضای بیرونی کره زمین است ، هر چه از آسمانها انتظار داریم ( خدایگان و افسانه ها و اسطوره ها ) ، معنایش انتظار از سیارات دیگر است که از دیدگاه استدلالی ، مذموم بوده و مانند آنست که در سیاره مریخ ، منتظر نزول اتفاقاتی از کره زمین باشیم ( زیرا برای مریخ نیز ، زمین جزء آسمانهاست و می تواند محل استقرار خدایگان و اساطیر باشد ) اما اگر بپذیریم که زمین و آسمان آن و مریخ و آسمان آن همانند هر سیاره و ستاره دیگر ، جزئی از یک دستگاه عظیم به نام جهان هستی است ، دیگر مفهوم استقرار خدایان و اساطیر در آسمانها معنای خود را از دست داده و مبانی تحلیلی ، علمی و استدلالی جایگزین مبانی تابویی و اسطوره ای می شود . بدین ترتیب ، هیچ میوه ممنوعه ای در جهان وجود نخواهد داشت و هر چیز اعم از پدیده ها ، موجودات ، مفاهیم ، ذهنیات ، باورها و موضوعات عالم ، با محک و عیار استدلال و دانش سنجیده خواهد شد و این " سنجه پذیری " ( علیرغم تفکر اسطوره ای و تابویی به معنای تقدس و ممنوعیت ) ابزاری قدرتمند و موثر برای درک جهان هستی بر پایه توصیه بسیار مهم خداوند ( لا تقف ما لیس لک به علم ) خواهد شد . تصور جهان اسطوره ای ، تصور جهانی بی پایه و بس شکننده است که مطابق با سلایق ، آرزوها ، آمال ، ترسها ، سلطه ناشناخته ها و موهومات شکل می گیرد ولی تصور دنیای استدلالی و شکستن تابوها و اسطوره های بی اساس و واهی بر پایه منشور پیش گفته الهی ، بشارت جهانی نواندیش ، نوگرا و پایدار با تفکرات علمی و استدلالی بشر را داده و حکومت حکمت را بر جهان جاری می کند . در چنین دنیایی است که ارزش بندگی یک درصدی خداوند بر پایه شناخت ، استدلال و آگاهی بیش از اطاعت صد درصدی بر پایه نگرش اسطوره ای به خداوند است . در نهایت ، وقتی بندگی خداوند از دید استدلالی نسبت به دید اسطوره ای و تابویی چنین باشد ، باید بازنگری جدی در باورهای روزمره مان در همه زمینه ها و جایگزینی منطق و استدلال به جای نگرش اسطوره ای و تابویی به موضوعات را سرمشق تفکرات خود قرار دهیم .           یاد بگیریم که آرامش و امنیت ذهنی خود برای باورهایمان را در تلاطم تفکر و اندیشه بیابیم و نه در جوار خاموشی و رخوت اسطوره ها.              

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هانیه در تاریخ 1396/03/29 و 13:43 دقیقه ارسال شده است

این مطلب هم خیلی خوب بود .خیلی استفاده شد.
عالیه
پاسخ : سپاس از نظردهی شما
موفق باشید

این نظر توسط behnam در تاریخ 1392/08/20 و 16:25 دقیقه ارسال شده است

مطلب بسیار پر مغز و آموزنده ای بود. بی صبرانه منتظر بخش دوم این مقاله خواهم بود...به امید روزی که تابوها را زیر تیغ جراحی علم و عقل و تفکر انسانی ببریم.

این نظر توسط شفیعی در تاریخ 1392/08/19 و 22:41 دقیقه ارسال شده است

سلام.چه تحلیل پرقدرتی بود

این نظر توسط شاه حسینی در تاریخ 1392/08/19 و 22:38 دقیقه ارسال شده است

خیلی
خوب و علمی است
تشکر

این نظر توسط neda در تاریخ 1392/08/16 و 23:17 دقیقه ارسال شده است

٠•○ ∞ + بي نهايت سپاسگذارم + ∞ ○•٠·˙

این نظر توسط جلالی در تاریخ 1392/08/13 و 14:09 دقیقه ارسال شده است

سلام علیکم.باتوجه به رابطه بین ادراک و عمل که پیوسته معضل بشربوده وهست مقاله شما میتواندراهگشای بسیاری ازمعضلات امروزی باشد.لطفا"اگرزحمت نیست میزان تحصیلات و رشته تحصیلی خودرابیان فرمایید.مطلبتان خیلی عالی بود
باتشکر:جلالی

این نظر توسط معصومه در تاریخ 1392/08/11 و 19:37 دقیقه ارسال شده است

با سلام ، مطلبتان مانند مطلب قبلی که برای سایت ارسال کرده بودید بسیار جالب و پربار بود. البته از شما جز این هم انتظار نمی رود. ممنون از زحمتی که کشیدید.

این نظر توسط behrooz در تاریخ 1392/08/10 و 22:54 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت کاربرمحترم ashena:
ضمن عرض تشکرازشما به واسطه اینکه زحمت مطلب بسیارخوب و بدیعی راکشیدید و تشکرمجددبابت اینکه همه مطلب حاصل تفکرشخصی شمامیباشد وخودتان نیز تایپ نموده اید ،جسارتا" عرض میکنم که تمام مطلب شمارا خواندم و تصورم اینست که شما میخواهید بگوییدکه فلسفه و منطق میتواند کمک صددرصدی به پیشرفت علم و آگاهی انسان کند. وزمان پذیرش ویاحتی فکرکردن به تابوهاواساطیر فرسوده فرارسیده .
ضمن تاییدفرمایش جنابعالی ،بنده نیز معتقدم طبق آیه شریفه ذکرشده ،تفکروتعقل درپذیرش هرچیز ،گره گشای بسیاری از عقده های امروز بشریت است ودرخاتمه بسیارزیبا فرمودیدکه "ارزش بندگی یک درصدی خداوند بر پایه شناخت ، استدلال و آگاهی بیش از اطاعت صد درصدی بر پایه نگرش اسطوره ای به خداوند است"
باتشکرازشما:
موفق باشید


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 363
  • کل نظرات : 1138
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 375
  • باردید دیروز : 259
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,539
  • بازدید ماه : 4,078
  • بازدید سال : 20,984
  • بازدید کلی : 453,745