ما برای مشاهدۀ هر چه بهتر و روشن تر شرایطمان و دست یابی به راه حل های مناسب برای حل مشکلات باید از محدودۀ ذهن خود خارج شویم. تعادل روانی با ذهن نگران هیچ گونه سنخیتی ندارد و تنها با افزایش آگاهی است که این امر مهم و پر ارزش بدست می آید. ما با داشتن آگاهی کافی، دیگر قربانی گرایش ها و محدودیت های ذهنمان نخواهیم شد و در عین حال می توانیم به تعادل روانی و ذهنی نیز دست یابیم. ذهن انسان در هنگام استرس و تشویش، تولید شک و تردیدهای منفی می کند و از افکار مثبت می گریزد. اگر ما در چنین شرایطی به این شک و تردیدهای منفی توجه کنیم، در دام افسردگی و نگرانی های عمیقی خواهیم افتاد.
بنابراین دو راه برای ما باقی می ماند؛ یا به ورطه فشار و ناراحتی های بیشتر سقوط کنیم و یا برای فرار از ناراحتی و مشکل و دست یابی به راه حل مناسب با انعطاف پذیری از توانایی دیگر خودمان برای تبدیل شک و تردیدهای منفی به افکار مثبت و در نتیجه یافتن راه حلی مناسب استفاده کنیم. برای اجرای این امر و گسترش تعادل روانی، ما به بخش ویژه ای از ذهنمان نیاز داریم، بخشی که با تفکر متفاوت است و آن بخش آگاهی است.
حال پرسش این است که تفاوت بین تفکر و آگاهی چیست؟ تفکر به مفهوم فکر کردن متمرکز بر روی یک موضوع است، در حالی که آگاهی حضور و توجه به موضوع و درک شرایط در زمان حال حاضر است. تفکر؛ زمانی اتفاق می افتد که ذهن ما افکار را در شرایط و وضعیتی که در آن بسر می بریم تولید می کند. آگاهی؛ یعنی توجه و مشاهدۀ شرایط در همین وضعیت با استفاده از احساسات است. آگاهی انسان از طریق حواس پنجگانۀ او مانند دیدن، شنیدن، لمس کردن، بوییدن و چشیدن، بدست می آید. فراموش نکنیم که تفکر، ما را از وضعیت زمان حالمان مستقیماً جدا می سازد در حالی که آگاهی اجازۀ درک مستقیم، دقیق و صحیح از وضعیت موجود را به ما می دهد .
منبع : بیگ بنگ