- تجارت
تجارت به وسیله رویکردی مادی به فرآیندهای اقتصادی تعریف می شود؛ یعنی علاق اصلی به پول است. کانون توجه، نفع اجتماع بزرگتر نیست، بلکه در عوض قابلیت سوددهی سازمان است. حرفه های کسانی که دارای علاقه تجاری اند معمولا شامل مالکیت و اکتساب است که طبقه تن آسا به اشغال این جایگاه ها تمایل دارد. بنابراین، صاحبان صنایع و نیز صاحبان قادر به پرداخت بدهی( بانکداران سرمایه گذار، سرمایه گذارانی که سرانجام کنترل کننده صاحبان صنایع شدند) جهت گیری تجاری دارند. از آنجا که جهت گیری تجاری، غیر تولیدی است، وبلن آن را طفیلی و استثماری می نگریست. رهبران تجارت به جای تولید به چیزهایی مانند فعالیت سخت، احتکار کردن، و سر جای خود ماندن و تسلیم نشدن توجه می کنند.
وبلن تغییری تاریخی را در سرشت تجارت و رهبران آن شرح داده است. رهبران اولیه معمولا کارآفرینانی بودند که طراح، سازنده، مغازه دار و مدیر مالی بودند. آنها بیشتر احتمال داشت که برای کسب درآمدشان کار کنند، زیرا دست کم تا حدی، این درآمد ناشی از شرکت مستقیم انها در تولید(صنعت) بود. رهبران امروز تجارت تقریبا به طور انحصاری به امور مالی مشغول اند؛ بنابراین، دست کم از دیدگاه وبلن، آنها برای درآمدشان کار نمی کنند، زیرا سرمایه گذاری شرکت مستقیمی در صنعت ندارد. به طور کلی، رهبران تجارت به صورت واسطه ای میان صنعت و سرمایه گذاری با شناخت انضمامی نه چندانی از هر دو در می آیند.
وبلن به رهبری تجاری به خاطر افزودن ظرفیت تولیدی امتیاز هم می دهد، ولی متمایزترین سهم وبلن در دیدگاه او از چنین رهبرانی آن است که آنان دست کم به همان اندازه که ظرفیت را می افزایند، مزاحم تولیدند و ظرفیت را محدود می کنند. به معنای دقیق کلمه، منافع آن در امور مالی مانند سود و در فروش است و نه در تولید و کیفیت کار.
- صنعت
صنعت به فهمیدن و به کار بردن فرآیندهای ماشینی شده از هر نوع در مقیاسی بزرگ، مربوط می شود. جهت گیری صنعتی به کسانی که در کیفیت ساخت و تولید درگیرند مربوط می شود. طبقات کارگر بیشترین احتمال را دارد که به این فعالیت ها مشغول باشند و چنین جهت گیری ای داشته باشند. نظام صنعتی(مدرن) آنچنان سازنده است که عوایدی را تولید می کند تا بسیار فراتر از آنچه لازم است هزینه ها را تامین تامین کند و بهره های معقولی به مالکان و سرمایه گذاران بدهد. این عواید مازاد منشا چیزی است که وبلن درآمد آزاد می نامد و آن درآمد آزاد به رهبران تجاری و سرمایه گذاران آنها می رسد، نه به کارگران( این امر یادآور نظریه بهره کشی مارکس است)!
- نتیجه گیری( منظور وبلن):
متاسفانه، صنعت تحت نظارت رهبران تجاری است که چندان فهمی از آن ندارد و فقط «چانه زدن در بازار» و تبانی مالی را می فهمند. علاقه اصلی آن رهبران محصور کردن تولید و محدود کردن عملیات آزاد نظام صنعتی به منظور بالا نگه داشتن قیمت ها( و بنابراین منافع) است. در نتیجه از نظر وبلن کار اصلی رهبر تجاری مسدود کردن، عقب انداختن، و به هم زدن عملیات نظام صنعتی است. بدون چنین موانعی، سازندگی فوق العاده نظام صنعتی قیمت ها و منافع را تدریجا پایین تر می آورد. وبلن حتی تا آنجا پیش می رود که به طور ضمنی می گوید که رهبران تجاری آگاهانه مسئول رکودها هستند. آنان تولید را کاهش می دهند، زیرا تحت شرایط خاص بازار، احساس می کنند که نمی توانند آنچه را به لحاظ عاطفی سود معقولی از کالاهایشان می دانند اخذ کنند.
روی هم رفته، صاحبان صنایع و طبقه تن آسا که بخش مهمی از آنها هستند، و جهت گیری مادی شان، شریک در اتلاف اند. طبقه تن آسا با تشویق کردن به چنین چیزهایی در تضاد با نیازهای جامعه صنعتی مدرن واقع می شوند.