loading...
به سوی نور
boss بازدید : 572 دوشنبه 04 بهمن 1395 نظرات (2)

 

 

مقدمه

در نظر بسیاری از صاحبنظران علوم اقتصادی، اقتصاد زیربنای جامعه است. در نتیجه پرداختن به چنین ساختار زیربنایی و مهمی همیشه از اولویت های اصلی پژوهشگران بسیاری از حوزه های علمی بوده است. نظام اقتصادی عبارت است از   مجموعه ی مرتبط و منظم عناصری که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه ی تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت می کند. ترجیح یکی از نظام های اقتصادی از سوی یک جامعه به معنای محدود شدن ساز و کارهای آن جامعه به آن نظام است. بنابراین بسیار ضروری است که درباره نظام های اقتصادی و مشخصات و فصول آنها بحث شود تا آگاهی لازم در این زمینه بدست بیاید. هر نظام اقتصادی نتیجه بسیاری از مفاهیم و پیش فرض های فلسفی و گاها حتی دینی و اعتقادی است که دانستن آنها به فهم بهتر آن نظام کمک می کند. گرچه امروزه مرزهای میان نظام اقتصادی کمرنگ تر از قبل گشته است اما به هر حال هر کدام خصوصیاتی دارند که در برخی موارد در تضاد و تعارض باهم هستند و این موضوع باعث می شود تمام جوامع مجبور به پیروی از یک نظام مشخص باشند. نظام اقتصادی به عنوان یکی از مهمترین ارکان بنیان اقتصادی هر کشور نقش بسزایی در فرهنگ، معیشت و پیشرفت جوامع ایفا می‌کند. پدیده‌هایی مثل فقر و ثروت، عدالت و بی‌عدالتی و ایجاد انگیزه فردی یا عدم وجود آن همگی تحت تاثیر نظام اقتصادی و در چهارچوب آن به‌وجود می‌آیند.

یک نظام اقتصادی مانند نظام اقتصادی سرمایه‌داری می‌تواند در ابتدا با تکیه یک‌سویه بر اصالت فرد و به رسمیت شناختن آزادی‌های نامحدود فردی و ارجحیت منافع فرد بر جمع، زمینه ایجاد انگیزه فعالیت اقتصادی در افراد را به‌وجود بیاورد و با تکیه بر مکانیسم بازار مخصوصاً در زمینه توزیع درآمد و مخالفت با دخالت دولت در فعالیت‌های اقتصادی، فقر و تضاد طبقاتی را گسترش دهد و در پایان باعث افزایش نارضایتی و کاهش انگیزه اقتصادی در قشر ناراضی و در نهایت کاهش کارایی شود.

همچنین یک نظام اقتصادی مثل نظام اقتصادی سوسیالیسم می‌تواند با تکیه بر اصالت جمع و به منظور جلوگیری از پیامدهای مکانیسم بازار با تمرکز برنامه‌ریزی و نفی آزادی‌های فردی در زمینه مالکیت، سرمایه‌گذاری، انتخاب شغل و مصرف، ضمن تأمین معیشت عمومی در حد نیازهای اولیه و برقراری برابری نسبی، امکان فعالیت‌های اقتصادی افراد را سلب کرده و موجب بی‌انگیزگی فرد و پایین آمدن کارایی شود. پس لزوم شناخت نظام اقتصادی از دیدگاه‌های مختلف مطرح می‌شود. اولین دیدگاه این است که نظام اقتصادی به صورت واقعیتی در نظر گرفته شود. هدف، شناختن اجزا نظام و سازوکار آن است؛ اینکه یک نظام اقتصادی برای نیل به اهدافش چگونه عمل می‌کند و در مقایسه با سایر نظام‌ها تا چه حد توفیق داشته است. اما شناخت مبانی فکری نظام مورد توجه نمی‌باشد. نمونه این دیدگاه شنیستر و نوردیکه هستند که در کتاب «سیستم‌های اقتصادی» تنها به توضیح نظام‌های اقتصادی و عملکرد آنها پرداخته‌اند.

دومین دیدگاه به این شکل است که شناخت یک نظام اقتصادی را مستلزم شناخت مبانی فکری و ارزشی آن می‌داند، زیرا نظام‌های اقتصادی در حقیقت با اصول و جهانبینی‌های متفاوت حاکم بر خود، ساختارهای تصمیم‌گیری، اطلاعاتی و انگیزشی متفاوتی را شکل می‌دهند و در صحنه عمل نیز از همدیگر متمایز می‌شوند. اما این مبانی فکری و اصول ارزشی نیز به عنوان یک واقعیت موجود نگریسته می‌شوند و اشکالات و کاستی‌های آن که در عملکرد و نظام اقتصادی و نتایج آن تاثیر می‌گذارد، مورد توجه نیست. نمونه این دیدگاه هم ژوزف لاژوزی است که در کتاب «نظام‌های اقتصادی» خود تا حدی مبانی فکری و ارزشی نظام‌های اقتصادی را مورد توجه قرار داده است.

 

 

 

الف) تعریف نظام اقتصادی

الف-1) نظام :

    مجموعه عناصری است که میان آنها روابطی وجود داشته باشد و یا بتواند ایجاد شود و دارای هدف یا منظور باشد. عناصر یک نظام اجزایی هستند که خود قابل تقسیم نباشند و یا علاقه ای به تقسیم آن وجود نداشته باشد. در مرتبه اول مفهوم نظام دیگر به جزء انطباق ندارد زیرا خود از اجزایی تشکیل شده است تا بتواند از هماهنگی برخوردار باشد در مرتبه دوم که جزء قابل تقسیم به اجزاء است، می توانیم جزء نظام در نظر بگیریم در این صورت با زیر سیستم یا نظام فروتری روبرو هستیم.

الف-2) اقتصاد :

    در میان تعریف های بسیار زیاد و بحث برانگیز که از اقتصاد شده است، دو تعریف معروف و متداول تر است. با این حال هر یک از این دو مانند سایر تعریف ها بی اشکال نیست و ویژگی جامع و مانع بودن را ندارد. پس از اشاره به این دو تعریف رایج و اشکال وارد بر آنها، تعریفی ارائه می شود که بر مبنای صحیحی استوار و به یک تعریف جامع و مانع نزدیک تر است.

    تعریف اول اقتصاد را شامل مجموع تدبیر هایی میداند که میان نیاز های نامحدود انسانی و وسایل لازم محدود هماهنگی برقرار می سازد. به بیان دیگر اقتصاد، تخصیص بهینه ی منابع محدود برای نیاز های نامحدود. تعریف دوم، اقتصاد را اصل عقلی و الگوی آن را انسان اقتصادی معرفی می کند بر اساس این تعریف، اقتصاد عبارت است از کوشش برای به دست آوردن حداکثر نتیجه ی ممکن با حداقل هـزینه ی ممکن.

حال با توجه به دو تعریف ارائه شده از نظام و اقتصاد، می توان نظام اقتصادی را به این صورت تعریف کرد :

«نظام اقتصادی عبارت است از مجموعه ی مرتبط و منظم عناصری که به منظور ارزشیابی و انتخاب در زمینه ی تولید، توزیع و مصرف برای کسب بیشترین موفقیت فعالیت می کند.»

ب)روش های بررسی نظام های اقتصادی

برای بررسی نظام های اقتصادی از سه روش استفاده می شود: روش بررسی تاریخی، روش بررسی تحلیلی و روش بررسی عملکردی.

ب-1)روش بررسی تاریخی: در این روش عوامل پیدایش تغییر و تحول یک نظام اقتصادی به لحاظ تاریخی و در مقاطع مختلف زمانی مورد بررسی قرار میگیرد. به عللی که موجب انهدام نظام اقتصادی است توجه می شود.با توجه به تنوع عوامل و علل، معمولا عوامل و علل دارای تاثیر مستقیم، مورد نظر هستند.

 

ب-2)روش بررسی تحلیلی: برای بررسی یک نظام اقتصادی مبانی فکری و اصول تئوریک آن نظام مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم. همچنین نظریه های پذیرفته شده ی اقتصادی را که در شکل گیری آن نظام موثر بوده است به لحاظ منطقی و با توجه به سایر نظریه های پذیرفته شده در آن نظام و همچنین نظریه های معتبر علم اقتصاد بررسی می کنیم و این طریق میزان انسجام و صحت و سقم اصول و نظریات نظام اقتصادی را به دست می آوریم.

 

ب-3)روش بررسی عملکردی:

    در این روش عملکرد یک نظام اقتصادی از یک طرف با در نظر گرفتن هدف های همان نظام و از طرف دیگر با عملکرد سایر نظام های اقتصادی مورد بررسی قرار می گیرد. آنچه در این بررسی مهم است و بی توجهی به آن ممکن است موجب اشتباه در نتیجه گیری شود، در نظر گرفتن شرایط و بنیان اقتصادی است که در عملکرد یه نظام اقتصادی تاثیر چشم گیری دارد.

    برای بررسی نظام های اقتصادی از هر سه روش میتوان استفاده کرد. اما میزان کاربرد هر یک از این روش ها متناسب با نظام اقتصادی مورد نظر است. برای مثال، نظام های اقتصادی  که مدت کوتاهی در صحنه ی عمل حضور داشته اند بررسی عملکرد آنها معمولا کمتر امکان پذیر است. کاربرد بررسی تاریخی هم در مورد این گونه نظام ها محدود به عوامل پیدایش و علل انهدام آنها است. بنابراین مناسب ترین روش بررسی برای این نظام ها روش بررسی تحلیلی است.

ج) نظام های اقتصادی

ج-1) نظام اقتصادی سرمایه داری:

     نظام اقتصاد سرمایه داری، نظامی است که بر مبنای، جهان بینی دئیسم(خداشناسی طبیعی)، لیبرالیسم اقتصادی ( اصالت فرد و آزادی های فردی) و مباح دانستن بهره و ریا شکل گرفته است. این نوع نظام، بازار آزاد را زمینه مناسب برای فراهم سازی سود بیشتر می داند بازار را تعیین کننده قیمت ها و نرخ بهره و دستمزد می دانند.

·        نظریات اقتصاد سرمایه داری

برخی از نظریات اقتصادی که باعث شکل گیری و استحکام نظام سرمایه داری گردیده عبارت اند از:

·        نظریه قیمت ها

قیمت ها میتواند به سوالات اساسی نظام اقتصادی پاسخ دهد: چه کالای تولید شود، چگونه تولید شود و برای که تولید شود؟ قیمتها بر اساس نظام اقتصاد سرمایه داری در بازار توسط عرضه و تقاضا تعیین می گردد. بازار ها عبارت است از بازار کالا و خدمات که قیمت کالا ها و خدمات را تعیین می کند، بازار عوامل تولید که قیمت (حقوق) نیروی کار را تعیین میکند. بازار سرمایه قیمت و نرخ بازدهی سرمایه را تعیین می کند.

·        نظریه ارزش

آدام اسمیت بنیان گذار مکتب کلاسیک، پدر علم اقتصاد میان ارزش مصرفی و مبادله ای یک کالا فرق می گذارد و در واقع همان نظریه ارسطو را دنبال می کند که ارسطو بین این دو ارزش فرق می گذاشت. اسمیت ارزش مصرفی یک کالا را به معنی مفید بودن آن می داند. اما ارزش مبادله ای یک کالا را ناشی از مقبولیت عام آن کالا در بازار میداند که به وسیله عرضه و تقاضا تعیین می گردد. از نظر ریکاردو دو نوع ارزش وجود دارد:

یک ارزش استعمالی و مصرفی، که ارزش مصرفی ناشی از مطلوبیت یک کالا می باشد، و دیگری ارزش مبادله ای یک کالاست که ارزش مبادله ای یک کالا از دو منبع سرچشمه ی گیرد: 1- میزان کمیابی 2- هزینه تولید، از این که میزان کاری که روی کالا ها صرف می شود متفاوت است.

·        نظریه نفع شخصی(دست نامرئی)

نفع شخصی که ادامه راه مکتب اصالت لذت مادی می باشد، از نظریات محوری نظام اقتصاد سرمایه داری است که باعث تحرک فعالیت ها اقتصادی می گردد انسان ذاتا نفع طلب است و به دنبال حداکثر سازی سود و رضایت مندی می باشد. اقتصاد دانان کلاسیک اولین فرض شان  در مورد رفتار اقتصادی انسان ها عقلانی بودن رفتار اقتصادی است، رفتاری های عقلانی انسان ها دارای این خصوصیات است:

1-     کامل بودن، یعنی هر شخصی با مجموعه ای از انتخاب ها روبرو است، لذا سعی می کند گزینه ای را برگزینند که برای او ترجیح داشته باشد.

2-     انعکاس پذیر، هر عنصر به اندازه خودش رجحان دارد.

3-     تعدی یا انتقال پذیری، ترجیح یا بی تفاوتی میان دو عنصر می تواند به عنصر سومی منجر شود.

4-     اشباع ناپذیری، یعنی شخص عاقل به دنبال موردی است که بیشترین مطلوبیت و ترجیح را برای او داشته باشد.

بنابراین رفتار اقتصادی انسان منعکس کننده ی ترجیح بیش برکم، گزینش بالاترین نرخ بازدهی، حداقل نمودن هزینه های هر واحد تولید.

·        مبانی فلسفی نظام سرمایه داری

مبانی فلسفی عبارت از جهان بینی است، که مستمل بر قضایایی است که با کلمه "هست" یا "نیست" بیان می گردد و موضوع آن خدا، انسان، دنیا و آخرت است. مبانی فلسفی معمولا به عنوان پیش فرضهای فلسفی نظام های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در نظر گرفته می شود. مثال پیش فرض های  نظام اقتصاد اسلامی در مورد خدا این است که خدا آفریننده و تدبیر کننده عالم است، در مورد انسان به این صورت است که انسان مورد نظر انسانی است که جنبه ای مادی و معنوی دارد و رفتار های او بر اساس جنبه های مادی و معنوی او شکل می گیرد. در مورد جهان پیش فرضشان این طوری است که جهان مادی و اروی وجود دارد، بر خلاف سایر نظام های اقتصادی که پیش فرض های آنان در موارد فوق معمولا متفاوت از پیش فرض های نظام اقتصاد اسلامی است.

علت این تفاوت در منبع شناخت انسان است که از نظر اسلام منبع شناخت انسان علم، عقل و وحی است. از نظر متفکران غیر اسلامی منبع شناخت علم و عقل است. در این قسمت به مباحث خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی به عنوان پیش فرض های نظام اقتصاد سرمایه داری پرداخته می شود.

·        خداشناسی

پیش فرض های اقتصاد سرمایه داری در مورد خدا بر اندیشه مکتب دئیسم استوار است. بر اساس اندیشه فلسفی دئیسم، خدا فقط خالق و سازنده اولیه جهان خلقت است، خداوند جهان را به صورت نظام احسن و کامل آفریده است قوانین طبیعی محکمی را درون آن تعبیه نموده است، خداوند بعد از و آفرینش عالم و تعبیه قوانین طبیعی در آن دیگر نمی- تواند در این نظام مداخله نماید.

·        جهان شناسی

پیش فرض نظام اقتصاد سرمایه داری در مورد جهان و شناخت جهان بر اساس جهان بینی دئیسم  شکل گرفته و جهان بینی دئیسم یک جهان بینی مادی است، که فقط به دلیل عقلی متکی است و ارتباطات مابعدالطبیعی یعنی وحی را مطرود میداند.

·        انسان شناسی

انسان که در نظام اقتصاد سرمایه داری، رفتارهایش مورد تحلیل قرار می گیرد، یک موجودی تک بعدی است که فقط دارای بعد مادی می باشد، به عبارت دیگر در نظام اقتصاد سرمایه داری یگانه منبع و منشا تمایلات انسانی "طبیعت" می باشد، و رفتار انسان تحت حاکمیت بلا منازع "قوانین نظام طبیعت" قرار دارد.

بنابراین انسان اقتصادی که درنظام اقتصاد سرمایه داری، رفتار های اقتصادی اش مورد تحلیل قرار می گیرد و نظام اقتصادی را شکل میدهد، یک انسان مادی است که تحت حاکمیت قانون طبیعت فعالیت می کند و دارای این ویژگی ها است: 1- انسان موجودی مادی است 2- به دنبال حداکثر سازی سود و منافع مادی است 3- بیش را برکم ترجیح می دهد.

·        نظریه "عرضه تقاضا را ایجاد می کند"

ژان باتیست سه، از اقتصاد دانان معروف فرانسوی است که افکار اسمیت را در اروپا مشهور ساخت، اثر معروف او رساله ای درباره اقتصاد سیاسی است او معتقد است که "هر عرضه تقاضای خود را ایجاد می کند". بنابراین تولید اضافی در اقتصاد سرمایه داری پدید نمی آید. و اقتصاد سرمایه داری در بلند مدت در تعادل اقتصادی همراه با اشتغال کامل قرار می گیرد،زیرا:

اول، تولید کنند به هر اندازه که کالا تولید می کند به همان اندازه نیز تقاضا ایجاد می کند چون مردم نیروی کار خود را به تولید کننده می فروشد و پول می گیرد، و حقوق دریافتی خود را صرف خرید کالاهای تولید شده است.

دوم، هر تولید کننده و کارفرما به عنوان انسان اقتصادی تنها وقتی اقدام به تولید کالا می کند که از بیشترین احتمال برای فروش آن آگاهی داشته باشد. بنابراین مازاد تولید عمومی در جهان غیر ممکن است، تنها اختلالات موضعی امکان پذیر است که ناشی از تولید نابجا و غیر ضروری می باشد. این نظریه نیز مبنای ایجاد تعادل اقتصادی خودکار در نظام اقتصاد سرمایه داری تلقی می گردد فروض که قانون سه بر اساس آنها تدوین یافته:

الف) تولید برای صاحبان عوامل تولید (خانوار ها) ایجاد درآمد می کند و لذا زمینه را برای تقاضای کالاهای تولید شده فراهم می سازد.

ب)همه ی افراد همه ی درآمد های خود را خرج می کنند.

·        ایراد های فروض قانون سه:

­          رشد جمعیت بیش از رشد تولید:طبق نظریه بحران مالتوس رشد جمعیت بیشتر از تولید رشد است، که جمعیت با رشد هندسی رشد می کند ولی تولید با رشد حسابی.

­         توزیع نامتقارن درآمد ها:درآمد ها به صورت درست و متوازن توزیع نمی گردد. لذا رشد نامتوازن جمعیت و تولید، و توزیع نامتوازن باعث بحران می گردد.

­          انگیزه های نگهداری پول:مردم تمام درآمد خود را خرج نمی کنند بلکه بخشی را پس انداز می کند و برای روز مبادا نگهداری می کنند. کینز برای پول انگیزه های مختلفی از قبیل انگیزه معاملاتی، احتیاطی و سفته بازی مطرح کرده است. پس تنها انگیزه نگهداری پول انگیزه معاملاتی نیست تا گفته شود که خانوار ها تمام درآمدهای خود را مصرف می کنند.

·       اصل عدم مداخله دولت در اقتصاد

اصل عدم مداخله دولت در اقتصاد لیبرال به معنی آزادی فردی است. آزادی فردی در صحنه فعالیت های اقتصادی و تجاری رقابت می کند. این اصل در نظام اقتصاد رقابتی نیز می گوید. صحنه ظهور و بروز این رقابت در بازار کالا و خدمات شکل می گیرد که از آن به اقتصاد بازار ( در برابر اقتصاد متمرکز) نیز یاد می شود. دخالت دولت در اقتصاد موجب کاهش فعالیت های اقتصادی و هدر رفتن منابع اقتصادی می گردد و هزینه های تولید افزایش می یابد و بازده کاری پایین می آید چون مردم با انگیزه فعالیت های اقتصادی شان را انجام نمی دهند.

·        اصل مالکیت خصوصی

یکی دیگر از ویژگی های نظام اقتصاد سرمایه داری اصلت بخشیدن به مالکیت خصوصی است و مالکیت عمومی در کنار آن به صورت فرعی مطرح می گردد. مالکیت خصوصی یا شخصی مالکیتی است که مال را به شخص یا اشخاص معینی اختصاص می دهد. مالکیت خصوصی باعث تحرک و فعالیت های بیشتر انسان در کار های اقتصادی می شود. زیرا حاصل دسترنج شخص متعلق به خود او می گردد. مالکیت خصوصی موجب خالقیت و ابتکار در روش های اقتصادی افزون می شود و انسان در حفظ و نگهداری از دستاورد های خویش انگیزه بیشتری پیدا می کند، زیرا منافع آن به وی باز می گردد.

ج-2) نظام اقتصادی سوسیالیستی

نظام اقتصاد سوسیالیستی در واقع در واکنش به گسترش ناکامی های نظام اقتصاد سرمایه داری قرن 17، توسط مارکس، انگلس و نیکی تین و... به وجود آمد. اقتصاد مارکسیستی در تصاد با اقتصاد سرمایه داری (که شامل اصالت فرد، مالکیت خصوصی، آزادی های نامحدود و عدم مداخله دولت در بازار است) قرار دارد، زیرا اقتصاد مارکسیستی مبتنی بر اصالت جمع، مالکیت دولتی و برنامه ریزی متمرکز که اصول کاملا متفاوت از اصول کاملا متفاوت از اصول نظام سرمایه داری است به وجود آمده. مارکس اعتقاد داشت که سرمایه داری و بازار باعث انباشت ثروت بیش از حد برای سرمایه دراران و فقر کارگران می شود.

 

·        مراحل شکل گیری نظام اقتصاد سوسیالیستی

موضوعاتی مانند نظام های اقتصاد، مدل های اقتصادی و...، پدیده های اقتصادی-اجتماعی و تاریخی اند که در مسیر تکامل تاریخ بشری شکل گرفته اند. کارل مارکس با استفاده از از استدلال تضد دیالکتیکی هگل و به وسیله کاربرد قانون تز، آنتی-تز و سنتز از طریق پیدایش تضاد میان ابزار تولید و روابط تولیدی می گوید نظام اقتصاد سوسیالیستی از مراحل نظام های اقتصادی جوامع اولیه ( اشتراکی، برده داری، فئودالیسم) و سرمایه داری عبور کرده و به سوی سوسیالیسم را در قالب روند تضاد دیالکتیکی به صورت زیر تحلیل می کند. اساس این تصاد را روند تولید و تضاد طبقاتی ناشی از توزیع نابرابر در آمد ها بین کارگران و کارفرمایان تشکیل می دهد.

·        فروض اساسی نظام اقتصاد سوسیالیست

­          طبقات اجتماعی واحد تحلیل اقتصادی:مارکسیست ها دو طبقه سرمایه داران و مالکان ابزار تولید و کارگران را عامل های مسلط اقتصادی می دانند. و طبقات اجتماعی را واحد تحلیلی اقتصادی می دانند.

­          تامین منافع طبقات اجتماعی:مارکسیست ها فرض می کنند که طبقات بر اساس منافع اقتصادی مادی خود عمل می کند. همان طور که لیبرال ها فرض می کردند افراد بهشکل عقلایی برای حداکثر کردن مطلوبیت عمل می کنند، مارکسیست ها نیز فرض می کنند که هر طبقه برای حداکثر کردن رفاه اقتصادی کل طبقه می کوشد.

­          استثمار کارگران به وسیله سرمایه: مارکسیست ها فرض می کنند که اساس اقتصاد سرمایه داری، اتثمار کارگران به وسیله سرمایه است.

·        اصول اساسی نظام اقتصاد سوسیالیستی

نظام اقتصاد سوسیالیستی به سه اصل اساسی زیر استوار است: 1- اصالت جمع 2- مالکیت دولتی 3- برنامه ریزی متمرکز ( مداخله دولت در اقتصاد)

با پذیرش مکتب اقتصادی مارکسیسم و جهان بینی ماتریالیسم ( اصالت ماده) واصالت جمع، ابزار مادی تولید را به عنوان زیربنا و کلیه تحولات جامعه را به عنوان روبنا تابع پیشرفت و تکامل ابزار مادی تولید می داند. بیشترین موفقیت اجتماع، در تامین مصالح و منافع جامعه است، نه فرد. آزادی های فردی در زمینه های اقتصادی به نفع جامعه سلب می گردد و دولت به عنوان نماینده جامعه، برنامه ریزی را بر عهده می گیرد. دولت در اقتصاد مداخله می کند. اساس نظام اقتصاد سوسیالیستی بر بی اعتمادی و اهانت به مکانیزم بازار است، و کنترل مرکزی را جایگزین مناسب برای مکانیزم بازار می داند. نقض فنی نظام اقتصاد سوسالیستی توسط یک اقتصاد دانان اتریشی به نام لود ویگون میسیس کشف گردید میسیس بحث می کند. که نظام سوسیالیستی نه تنها نا مطل.ب است. بلکه یک سیستم اقتصادی است که رفتار عقلایی اقتصادی انسان را نا ممکن می دانند؛ میسیس  توضیح می دهد که تصمیم عقلایی گرفتن مبتنی بر پیش بینی است و پیش بینی بر اساس شاخص قیمت است.

·        مبانی نظام اقتصاد سوسیالیستی

نظام اقتصاد سوسیالیستی، مبتنی بر اصالت ماده است. ماده اساس و جوهر کلیه واقعیات مادی، روانی روحی است. جهان فقط منحر در جهان مادی است بر اساس فلسفه مادی تنها عامل تحول نظام های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ابزار مادی تولید است. بنابراین می توان مبانی فلسفی نظام اقتصاد سوسیالیستی را به صورت زیر بیان نمود:

­         فلسفه مادی:

بعد از رنسانس که فلسفه و دین در اروپا دچار بحران گردیدند مادی گری رواج یافت و در قرن نوزدهم چندتن از زیست شناسان و پزشکان مانند فوگت و بوخنر و... بر اصالت ماده و نفی ماوراء طبیعت تاکید کردند و مارکس و انگلس مکتب فلسفی ماتریالسم را پی ریزی کرد. مارکس عامل اصلی تحولات جامعه و تاریخ را عامل اقتصادی می داند و اصالت ماده و ابزار مادی تولید را زیر بنای همه ی شئون انسانی معرفی می کند و سایر شئون اجتماعی و فرهنگی را تابع آن می شمارد. به عبارت دیگر مارکس فلسفه وجود نظام های اجتماعی را امر مادی می داند. مارکس، منطق دیالکتیک و فلسفه مادی تاریخ را از هگل گرفت. بر اساس اندیشه فلسفه مادی تاریخ، تنها عامل تحولات نظام های اجتماعی از جمله نظام اقتصادی، ابزار مادی تولید است. نظام اقتصادی به عنوان رو بنا و ابزار مادی تولید به عنوان زیر بنا طراحی گردیده است. تکامل ابزار مادی تولید موجب تضاد با نظام اقتصادی می گردد؛ تشدید این تضاد که بر اثر تکامل ابزار مادی تولید به وجود می آید به مرور تشدید می گردد و به مرحله ای میرسد که رو بنا (نظام اقتصادی) را بر نمی تاید در نتیجه موجب انهدام آن می گردد و نظام جدیدی را طراحی و پی ریزی می کندو مجددا با پیشرفت ابزار مادی تولید این پروسه تکرار می گردد.

­         مبارزه طبقاتی (مبارزه بین کارگران و کارفرمایان)

بر اساس اندیشه فلسفی تضاد دیالکتیک، میان ابزار مادی تولید و مناسبات تولیدی ( بین کارگران و کارفرمایان) موجب تشدید مبارزات و تضاد های طبقاتی می شود و مبارزه طبقاتی و پیروزی طبقه دیگر تاریخ جوامع بشری را تشکیل می دهد.

·        نظریات اقتصادی نظام اقتصاد سوسیالیستی

مبانی نظری نظام اقتصاد سوسیالیستی نیز مبتنی بر نظریات اقتصادی مارکس است. نظریات اقتصادی مارکس همسو با نظریات فلسفی اوست. مبانی نظری نظام اقتصاد سویالیستی را می توان در قالب زیر بررسی کرد:

­          دولت تعیین کننده قیمت ها

در نظام اقتصاد سوسیالیستی که نظام متمرکز می باشد، دولت به سوالات اسامی نظام اقتصادی که چه تولید شود، چگونه تولید شود و برای که تولید شود؟ پاسخ می دهد حکومت مرکزی یا سازمان برنامه ریزی مرکزی مشخص می کند چه کالا ها و خدماتی به چه مقدار تولید شود، همچنین قواعدی برای توزیع کالا ها و خدمات تولید شده تنظیم می کند. دولت با مشخص کردن دستمزد ها و حقوق ها سیاست توزیع در آمد را شکل می دهد.

­         نظریه ارزش

از دیگاه مارکسیسم ارزش مبادله ای یک کالا فقط ناشی از متوسط کاری است که روی آن صورت گرفته است. به عبارت دیگر از اینکه کالا کار تجسم یافته است دارای ارزش می باشد. در این نظریه نقش کلیه عواملی را که دیگر اقتصاد دانان قایل بودن را نفی می کند. طبق نظریه مارکس ارزش مبادله ای کالا توسط ارزش مصرفی آن تعیین نمی گردد چون ارزش مصرفی یک کالا عبارت از مطلوبیت و سودمندی یک کالاست که این یک امر کیفی است، و یک امر کیفی نمی تواند ارزش مبادله را که یک امر کمی است اندازه گیری نماید.

·        ایراد بر مطالب فوق

اول. در تعیین ارزش مبادله ای جواهرات کمیاب و مطلوبیت نیز عمده دارند

دوم. اینکه می گوید  مطلوبیت یک امر کیفی است و نمی تواند امور کمی مانند ارزش مبادله ای یک کالا را اندازه گیری نماید. همین حرف در مورد کار نیز پیش می آید چون کار نیز از نظر کیفیت و تنوع متفاوت است لذا این مشکل در مورد کار هم پیش می آید.

 

·        جمع بندی

در این مقاله در ابتدا نظام اقتصادی توضیح داده شد که از دو کلمه نظام و اقتصاد تشکیل شده است. همانطورکه در مقاله آمده نظام مجموعه عناصری است که میان آنها روابطی وجود داشته باشد و یا بتواند ایجاد شود و دارای هدف یا منظور باشد و اقتصاد را شامل مجموع تدبیر هایی میداند که میان نیاز های نامحدود انسانی و وسایل لازم محدود هماهنگی برقرار می سازد. مبحث دیگری که مطرح شد انواع نظام های اقتصادی بود که شامل نظام اقتصاد سرمایه داری و نظام اقتصاد سوسیالیستی بود که هر کدام دارای نظریاتی مانند نظریه ارزش، نظریه قیمت،... می باشند.

 

هر کدام از نظریات اقتصادی طبیعتا مبانی فلسفی مختلفی همراه خود دارند که در مقاله آمده است و مبانی فلسفی نظام اقتصاد سرمایه داری از دو کلمه هست یا نیست تشکیل می شود. یکی از نظریات نظام سرمایه داری "عرضه تقاضا را ایجاد می کند" بود که ایراد هایی از آن گرفته شد مانند: انگیزه های نگهداری پول، توزیع نامتقارن درآمد ها، رشد جمعیت بیش از رشد تولید. مبانی نظام اقتصاد سوسیالیستی همان طور که در مقاله آمده از دو اندیشه فلسفه مادی و مبارزه طبقاتی تشکیل شده است و در فلسفه مادی بر اساس نظر مارکس وجود نظام های اجتماعی مادی است و در مبارزه طبقاتی تضاد دیالکتیک، میان ابزار مادی تولید و مناسبات تولیدی موجب تشدید مبارزات و تضاد های طبقاتی می شود.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط parisa در تاریخ 1396/06/12 و 16:14 دقیقه ارسال شده است

بسیاربسیار جالب وکاربردی بود .ازتون متشکرم.
به شخصه تعریف نظام سرمایه داری را(که در مقاله آمده)زیاد قبول ندارم ومعتقدم نظام سرمایه داری برمبنای تقدم پروت اندوزی و تاحدودی تسلط بر ارکان کارگری استوار می باشد.
بازهم سپاسگزارم
پاسخ : سپاس از نظر دهی و همکاری شما در کامل تر شدن این مقاله
موفق باشید

این نظر توسط معصومه در تاریخ 1395/11/25 و 23:58 دقیقه ارسال شده است

با سلام

مقاله کامل و جامعی را ارائه داد ه اید . واقعا باید تبریک گفت به شما .

موفق باشید.


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 363
  • کل نظرات : 1138
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 32
  • آی پی امروز : 72
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 195
  • باردید دیروز : 259
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 1,359
  • بازدید ماه : 3,898
  • بازدید سال : 20,804
  • بازدید کلی : 453,565